Sonntag, 8. März 2009

آهن گداخته ی ابر نامرد جهان

آهن گداخته ی ابر نامرد جهان


چهره ی راستین و دروغین ی علی پسر ابو طالب
هیچ عاقل ننهد بر کف دست آتش
هیچ هوشیار نساید به زبان سوهان
پروین اعتصامی
http://tbn1.google.com/images?q=tbn:h0G9R7JzNq6_2M:http://www.burnfree.de/img/verbrennung-hand.jpg
بنیاد دعبل خزاعی در تارنمای خود به نشانی پائین در باره ی گذاشتن ی آهن ی گداخته از سوی علی روی دست ی برادر نابینای خود عقیل می نویسد که
"
معاويه از عقيل داستان آهن گداخته شده را پرسيد ، عقيل گفت : به شدّت درمانده شده ، سختى و گرسنگى مرا از پاى درآورده بود ، از برادرم چيزى خواستم ، به من توجهى نكرد و زارى و تضرع من هم در حال او تغييرى پديد نياورد .
كودكانم را جمع كردم و آنان را ـ كه فقر و تهيدستى و ندارى و درماندگى بر چهره شان پديدار بود ـ نزد او آوردم ، فرمود : شامگاه نزدم بيا تا چيزى به تو پرداخت كنم ، شامگاه در حالى كه يكى از پسرانم دستم را گرفته بود و راهنمايى مى كرد ، نزد او آمدم . به فرزندم گفت : دور برو سپس به من گفت : بگير ، من در حالى كه طمع بر دلم چيره شده بود و خيال مى كردم كيسه پول است دست دراز كردم و دستم را بر قطعه آهنى كه چون آتش بود نهادم ، هنوز آن را نگرفته ، رها نمودم و چنان نعره اى زدم كه گاو نر زير دست قصاب نعره مى زند .
على به من گفت : مادرت به عزايت بگريد ! اين آهنى است كه آتش دنيا آن را برافروخته است ، چگونه خواهد بود حال من و تو در فرداى قيامت اگر ما را با زنجيرهاى دوزخ فرو بندند ! و سپس اين آيه را تلاوت كرد :
( إِذِ الاَْغْلاَلُ فِى أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاَسِلُ يُسْحَبُونَ ).
زمانى كه غل ها و زنجيرها ى آتشين در گردن هايشان باشد در حالى كه به وسيله آنها كشيده شوند .
تو نزد من حقى جز آنچه مى دانى خداوند براى تو واجب كرده ، ندارى ، به سوى خانواده ات برگرد !
معاويه در دنيايى از شگفتى فرو رفت و مى گفت : هيهات ! هيهات ! كه زنان از زاييدن نظير او عقيم اند
برداشت از تارنمای بنیاد دعبل خزاعی به نشانی پائین
"
تازی پرستان (عرب پرستان) و تازی گرایان ی گزافه گو بسان ی بنیاد نامبرده ی بالا - دعبل خزاعی - برای اینکه از علی پسر ابوطالب چهره ی انسان دوست و فرمانروائی دادگر بسازند داستان ی عقیل برادر علی را پیش می کشند که علی هرگز کار نادرستی انجام نداده است وهمه ی کارهایش از آغاز تا پایان ی زندگی اش چه در پایگاه ی فرمانده و چه در پایگاه ی فرمانبر با داد و دادگری در پیوند تنگاتنگ بوده است اکنون برای اینکه به این داستان ی پیوند (رابطه ی)علی با برادرش عقیل بپردازیم نخست از عقیل سخن می گوئیم عقیل انسانی نابینا بود که بسان ی همه ی مسلمانان فرزندان و زنان ی بیشماری داشته است از آنجائیکه عقیل کور و تهیدست و بی چیز بود از برادرش علی که خود سی و دو 32 تا چهل و هشت 48 تا فرزند و چهار 4 زن ی پیمانی (عقدی) داشت و یکی از سرمایه داران (ثروتمندان) نامدار بوده است وگرنه نمی توانست شکم این همه زن و فرزند خود را سیر نماید یاری خواست علی به برادرش عقیل یاری می رسانده است از آنجائیکه شمار (تعداد) فرزندان ی عقیل فراوان بود این یاری های علی بس (کافی) نبود در منتخب التواریخ آمده است که
"
در عمده الطالب است که امیرالمومنین علی همه روزه به عقیل برادرش بقدر قوت خودش و عیالانش جو می داد که طبخ کنند (نگاه کنید به منتخب التواریخ برگ 887 و پژوهشی در زندگی علی برگ 282 و 289)
"
انگیزه ی خواهش عقیل از علی و پافشاری عقیل در یاری های بیشتر علی را وامیدارد که آهن گداخته ی نامدار را روی دست ی برادر کورش بگذارد تازی پرستان ی (عرب پرستان ی) مسلمان بویژه شیعیان این کار و کارکرد علی را می ستایند چرا که علی نمی خواست از گنج خانه ی فرمانروائی( بیت المال دولت) چیزی را به برادرش عقیل بدهد آهن ی گداخته را روی دست ی برادر کور خود گذاشتن نشانه ی سنگدلی و بی مهری شکنجه گری خوی و سرشت ی جانوری و دژخیمی علی می باشد همان گونه که در بالا نوشتیم عقیل از برادرش علی یاری می گرفت آیا این یاری های نام برده از گنج خانه ی فرمانروائی( بیت المال دولت) نبوده است ؟ اگر پاسخ نه می باشد پس این کارکرد (عملکرد) بربر منشانه چه چیزی را نشان می دهد جز خوی درنده بودن علی را ؟ اگر علی از دارائی های بیشمار خود بخش ی کوچکی را به عقیل داده است و عقیل خواستار یاری های بیشتر شده است علی می توانست این کار را - یاری کردن را - دنبال کند (ادامه دهد) و نیازی نبود که آهن ی گداخته را روی دست ی برادر کورش بگذارد پس می توان اندیشه های نادرست ی مسلمانان بویژه شیعیان را به همان جائی فرستاد که این بربریت - آهن ی آتشین روی دست ی برادر نابینا گذاشتن - از آنجا بلند شده است . اکنون گیریم (فرض می کنیم) که عقیل از گنج خانه ی فرمانروائی (بیت المال دولت) از علی برادرش خواستار یاری شده است آیا این کارکرد (عملکرد) علی انسانی بود ؟ آیا علی نمی توانست با آن همه دارائی های بیشمارش به برادری که نابینا بود یاری رساند ؟ دستار بند بزرگ آیت الله بروجردی کاظمینی در ستایش اش از علی از پیشکش انگشتر پادشاهی به گدایان سخن می گوید کسی که به گدایان انگشتر پادشاهی دردگردانی (صدقه) می دهد آیا نمی تواند به برادر نابینای بی چیز و تهیدست و ناتوان خود یاری های بیشتر برساند ؟ آیا تازی پرستان (عرب پرستان) از خود می پرسند که این انگشتر پادشاهی از کجا آمده است که علی به گدا دردگردانی (صدقه) داده است ؟ مسلمانان ی تازی پرست (عرب پرست) بایستی به این پرسش پاسخ دهند از آنجائیکه علی در آدم کشتن خون ریختن گردن زدن شکنجه دادن زنده زنده انسان ها را بارها و بارها پاره پاره کردن (حیدر کرار *) دست درازی (طولانی) داشته است به آسانی توانسته است که روی دست ی برادر کورش عقیل آهن ی گداخته ی نامدار را بگذارد کدام سرشت ی درونی (وجدان) انسان می تواند این پدیده ی بربرمنشانه ی علی را بپذیرد که آهن ی گداخته را روی دست ی برادر کورش گذاشته است آیا راه های دیگری یافت نمی شد که نیازی به این خوی و سرشت جانوری علی باشد ؟
یادآوری
در باره ی دارائی های علی پسر ابو طالب که مسلمانان ی شیعه بویژه راه گم کردگان ی ایرانی به دروغ از خانه ها ی گلی !!!علی سخن می گویند نگاه کنید به نوشته
تجارب السلف

هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبي نخجواني

جواهرالولایه
آیت الله بروجردی کاظمینی
اسلام شناسی
میرفطروس

*
حیدر کرار

در باره ی حیدر کرار نگاه کنید به نوشته ی نگارنده
علی ابر مرد یا ابر آدمکش جهان

Keine Kommentare: