Freitag, 10. Juli 2009

چو ایـــران نبـــــاشد تـن من مباد2

http://www.youtube.com/watch?v=a09QS7Q84tM
چو ایـــران نبـــــاشد تـن من مباد
2

http://shahnamehvairan.com/ver2007/images/stories/ferdousi/ferdosi%20tosi--.jpg
سروده ی پیروز پارسی (فردوسی) بزرگوار
چکامه سرای بزرگ ایران زمین و زنده نگاه دارنده ی زبان زیبا و شیوای پارسی

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دین شان مردی و داد بود
وزآن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیش شان
گنه بود آزار کس ، پیش شان
همه بندهء ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان ؟
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار ؟
خرد را فکندیم این سان ز کار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما ؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای، مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم ؟
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایهء زندگی بندگی است
دو سد بار مردن، به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر ازین بار ننگ آوریم
پیروز پارسی(فردوسی) بزرگوار

Keine Kommentare: