Dienstag, 1. September 2009

ز که نالیم که از ماست که بر ماست


ز که نالیم که از ماست که بر ماست

http://photos1.blogger.com/x/blogger2/5304/4064/150/z/5242/gse_multipart31644.jpg

م. سحر

پاس(احترام) گذاشتن به اسلام ، ناپاسی (بی احترامی) کردن به ارزش(مقام)ا)

آدمیت است

از نگارنده

کدبان م. سحر ، تازگی ها ، چکامه ائی را سروده است ، به نام «اسلام ِعزیز،صدر ِکارست

http://www.iranpressnews.com/source/064716.htm

که ایشان ، چهره ی راستین اسلام را ، ناخواسته ، به درازای 1400 سال ، نشان داده است . م. سحر ، لرزان و ترسان ، پیش از اینکه ، که خوانندگان ، چکامه ی ایشان را بخوانند ، به گونه ائی با مسلمانان و پیشوایان مسلمانان ،درد و دل می کند و سخن دوستانه ائی را بر زبان می آورد ، تا به اسلام گرامی ایشان ! و مسلمانان بسیار گرامی تر ! بر نخورد . اینگونه سخن گفتن ، آنهم ، سی 30 سال ، تبهکاری اسلام و مسلمانان را ، با چشمان خود دیدن ، برای من کوچک ، چیزی نبوده است ، جز درد سنگین و جانکاه ؛ چرا که ، سخنان این چنینی را ، آن هم ، از زبان یک چکامه سرای ایرانی شنیدن ، که درد 1400 ساله ی سرگذشتی(تاریخی) میهن خویش را ، به این آسانی و تا این اندازه ، پائین می آورد ، براستی اندوهگین است . برای اینکه ، ایران جاودان بماند ، بایستی اسلام از ایران رانده شود ، وگرنه اسلام دوستان و اسلام پناهان ، بسان عباس معروفی ، توده ائی ها و م . سحر و دیگران ، به جای نابودی اسلام در ایران ، به ،ماندگار شدن اسلام در ایران ، یاری می رسانند ؛روشن اندیشان ایرانی ، اگر خودشان را ، ایرانی می دانند ، بایستی بدانند که اسلام تازیان(عرب)، دشمن شماره ی یک ، آئین ، فرهنگ ، زبان، شهری گری( تمدن) ، ،شناسه ی(هویت) و پاترمی گری(ملییت) ایرانی می باشد ؛ و هم ، از این روی است ؛ که خمینی هندی ، پاترمی گری(ملی گرای) را پاد( ضد) اسلام می دانست .

م. سحر در پیشگفتار خودشان می نویسند که

در این شعر که سخن از« اسلام عزیز و قرآن و خدا» رفته ، شاعر» ناگزیر بوده است تا نظام حاکم را به همان صفاتی متصف بداند که بانیان و کارگزاران می دانند »

من نمی دانم ، که چرا نویسندگان و چکامه سرایان ایرانی ، الله تازیان(عرب ها) را با خدای پارسی یکی می گیرند ؟! و واژه ی الله را ، از تازی(عربی) به پارسی ، به واژه ی خدا ، بر می گردانند ؛ کاری که کدبان م. سحر هم ، در چکامه خودشان ، واژه ی خدا را بکار برده اند ، نه واژه ی الله را ، که برازنده ی اسلام و مسلمانی می باشد . آیا شگفت انگیز نیست ، که کدبان م . سحر ، خودشان را ناگزیر می دانند ، تا فروزه های(صفت های) بکار گرفته شده ی فرمانروایان (حاکمان) کنونی ایران را بکار ببرند ، تا اسلام و مسلمانی ، به گونه ائی ، در این زمینه ، آسیب نبینند

کدبان م . سحر در همدلی و همدردی با اسلام و مسلمانان می نویسند که

ممکن است برخی از ایرانیان ـ وچه بسا به حق ـ آزرده شوند از این» که چنین نظامی ، اسلامی و دینی و خدایی خوانده می شود »

کدبان م . سحر ، ای کاش شما ،به جای ، ستایش از اسلام و مسلمانی ، اندکی از سرگذشت( تاریخ) اسلام و فرمانروائی( حکومت) اسلامی محمد تازی( عرب) ، ابوبکر تازی (عرب) ، عمر تازی(عرب) ، عثمان تازی(عرب) ، و علی تازی(عرب) آگاهی بدست می آوردید ، که پیروان راستین اسلام محمدی ، یعنی آخوندها را به این آسا نی ، نامسلمان و فرمانروائی شان( حکومت شان) را نا اسلامی( غیر اسلامی) ، نشان نمی دادید

کدبان م . سحر به گونه ائی درد آور و باور نکردنی می نویسند که

سی سال است که به ما و به فرزندان ما ایرانیان می گویند که نظام حاکم بر کشور ما ، جمهوری اسلامی و یک «نظام مقدس الهی» ست.

چرا شما ، کدبان م . سحر ، دودل( مردد) هستید ، که فرمانروایان(حاکمان) کنونی ایران ، فرمانروائی( حکومت) اسلامی راستین محمدی را ، نمایندگی نمی کنند ؟ تازه ، مردم ایران ، بایستی شادمان باشند ، که به انگیزه ی( دلیل) ساختار کشور ایران ، و پیشرفته های بدست آمده ، در دوران پهلوی نخست و دوم ، آخوندهای مسلمان ، نتوانستند از ایران ، افغانستان دیگری بسازند ، وگرنه ، بنا به آئین اسلام راستین محمدی ، آخوندها می بایستی از ا یران ، افغانستان طالبانی می ساختند ؛ شما کدبان م . سحر ، اگر در اسلامی بودن فرمانروائی( حکومت) کنونی ایران ، دودل(مردد) هستید ، مهرورزیده ، نگاهی ، به دوران فرمانروائی(حکومت) محمد تازی (عرب) و چهار پیشوای مسلمانان ، پس از مرگ محمد تازی( عرب) بیافکنید ؛ تا که ، شما بدانید ، که آخوندهای مسلمان ، هنوز نتوانسته اند ، سد در سد( صد در صد)، همه ی آئین اسلام اهریمنی ، محمد تازی(عرب) را ، پیاده بکنند

کدبان م . سحر ، در جستجوی نام راستین ! ، برای فرمانروایان (حاکمان)مسلمان ایران ، با اندوه ی بیشمار می نویسند که

با کمال تأسف ، اکنون ما نام و واژهء دیگری به جز آنچه بانیان این حکومت و اولیاء امور سیاسی و نظامی و امنیتی و اقتصادی و دینی و ناموسی در این سی سال در بوق و کرنا دمیده و به ما آموزانده اند ، نداریم تا حکومت فعلی ایران را بدان بنامیم . اگر وجود چنین نظمی ، اهانت به دینداران و معتقدان به اسلام تلقی می شود ، مشکلی ست که مؤمنان خود می باید در حل آن بکوشند و به ویژه آنان که خود را مراجع مسلمانان نامیده واز محافظان دین وحارسان حرمت و اعتبار شریعت و ملجاء و مأوای ایمان مذهبی مردم به حساب می آیند ، می باید برای این «ابتلای بزرگ» چاره اندیشی کنند ! فاعتبروا یا اولوالابصار!.ـ

براستی ، این سخنان اندوهگین ، پس از سی 30 سال ، ستم ، دزدی ، چپاولگری ، نسک( کتاب) سوزی کردن ، تازیانه زدن ، سنگسار کردن ، دست و پا بریدن ، چشم در آوردن ، به دار آویختن ، به کودکان ، دختران ، پسران ، مردان ، وزنان ایران زمین ، دست درازی( تجاوز) کردن، برابر(مطابق) آئین اسلام راستین و واپسگرای محمد تازی( عرب) ، چه چمی(معنائی) دارد ؟ به جز هواداری نیم بند ، از اسلام تازیان(عرب ها) و آئین مسلمانی را کردن . تازه ، کدبان م . سحر ، بخشی از آیه ی دوم ، از سوره ۵۹: الحشر ، فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ را آورده است ؛ تا پیوند راستین خودشان را، به گونه ائی ، با اسلام و مسلمانی ، نشان دهند

اکنون ، ما شش 6 آیه ، از سوره ی 59 حشر را ، می نویسیم ، تا خوانندگان ، خودشان داوری بکنند ؛ که آیا یک آدم خردمند می تواند چنین سخنانی بی سر و ته بگوید ؟ تا چه رسد به الله تازیان(عرب ها)که خودش را ، آفریدگار جهان ! می داند ، که کدبان م . سحر ،کوشش می کنند ، تا به همگان ، بویژه به مسلمانان بباورانند ، که ایشان به الله تازیان(عرب ها) و اسلام مسلمانان هرگز پرخاش( توهین)نخواهند کرد ؟

سوره ۵۹: الحشر آیه ی 1

سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱﴾

آنچه در آسمانها و در زمين است تسبيح‏گوى الله هستند و اوست ‏شكست‏ناپذير سنجيده ‏كار (۱)

سوره ۵۹: الحشر آیه ی 2

هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ﴿۲

اوست كسى كه از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج [از مدينه] بيرون كرد گمان نمى‏كرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر الله مانع آنها خواهد بود و[لى] الله از آنجايى كه تصور نمى‏كردند بر آنان درآمد و در دلهايشان بيم افكند [به طورى كه] خود به دست ‏خود و دست مؤمنان خانه‏هاى خود را خراب مى‏كردند پس اى ديده‏وران عبرت گيريد (۲)

سوره ۵۹: الحشر آیه ی 3

وَلَوْلَا أَن كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلَاء لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابُ النَّارِ ﴿۳﴾

و اگر الله اين جلاى وطن را بر آنان مقرر نكرده بود قطعا آنها را در دنيا عذاب مى‏كرد و در آخرت [هم] عذاب آتش داشتند (۳)

سوره ۵۹: الحشر آیه ی 4

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۴

این [عقوبت] براى آن بود كه آنها با الله و پيامبرش در افتادند و هر كس با الله درافتد [بداند كه]الله سخت‏كيفر است

سوره ۵۹: الحشر آیه ی 5

مَا قَطَعْتُم مِّن لِّينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَى أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ ﴿۵﴾

آنچه درخت ‏خرما بريديد يا آنها را [دست نخورده] بر ريشه‏هايشان بر جاى نهاديد به فرمان الله بود تا نافرمانان را خوار گرداند (۵)

سوره ۵۹: الحشر آیه ی6

وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۶﴾

و آنچه را الله از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد [شما براى تصاحب آن] اسب يا شترى بر آن نتاختيد ولى الله فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مى‏گرداند و الله بر هر كارى تواناست (۶)

یادآوری : غنیمت : پروه- چاپیده- دست برد

پس ای دیده وران ، از الله پند(عبرت) بگیرید ، که چگونه ، دزدان مدینه ، محمد تازی(عرب) ، ابوبکر تازی( عرب) ، عمر تازی( عرب) ، عثمان تازی(عرب) و علی تازی( عرب) ، درختان خرمای مردم بیچاره را ، که با آن ، زندگی خودشان را می گذراندند

از ریشه کندند ؛ و به دارائی مردم ، به فرمان الله تازیان(عرب) و محمد دزد و راهزن تازی(عرب) ، پس از کشتار و سربریدن مردان و به بردگی گرفتن و دست درازی( تجاوز) زنان و دختران مردم ، برابر تازی نامه( قرآن) ، سوره ی نسا ، آیه ی 24 دست برد زدند

سوره 4: النساء آیه های 24
وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمً

﴿24

و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كرده‏ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از مقرر با يكديگر توافق كنيد مسلما الله داناى حكيم است (24)

اکنون ، پس از گذشت سی 30 سال از شورش بهمن ، بهمن ویرانگر و واپسگرای 1979 ترسائی( میلادی مسیحی) ا

گاه وبیگاه ، از دهان دشمنان دانا ، و دوستان اسلام پناه می شنویم

که

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست از مسلمانی ماست

این سخنان بیهوده و بی چم(بی معنی) ، نه تنها در درون کشور، ونکه( بلکه) در بیرون از کشور هم ، همواره ، از هر سوی ، شنیده می شود . انسان ایرانی ، نمی خواهد بپذیرد ، که خانه از پای بست ویران است ؛ و هرروز ، پس از شکست گروه و گروه هگ های بیمار اسلام زده ، که راه به جائی نبردند ؛ و 1400 سال در گذشته و 30 سال ، در پیش چشمان همگان ، داد و دادگری اسلام راستین محمدی را به ارزیابی ایرانیان و جهانیان گذاشتند ؛ که سرانجام ، خوشبختی این جهانی مردم بینوای ایران ، در چاه جمکران مهدی تازی( عرب) ناپیدا( غایب) پایان یافت. این دوستان اسلام زده و اسلام پناه ، به جای فراگیری از آموزش های سرسخت سرگذشت(تاریخ) ، گناه شکست اسلام محمد تازی(عرب) را ، به گردن ندانم کاری و تبهکاری های آخوندهای مسلمان گذاشتند و می گذارند ، بدون آنکه خودشان را ، از چاه جمکران مهدی تازی( عرب) ناپیدا(غایب) بیرون بیاورند ، این بار ، با سر ، آنچنان شیرجه ائی خواهند زد که از هیچستان سرگذشت(تاریخ) سر در می آورند . نگارنده ، بر این باور است ، که اسلام زدگی ، اسلام پناهی ، پاس(احترام) گذاشتن ، به آئین خودکامه و نامردمی اسلام یک بیماری خیلی کهنه(مزمن )است و بر این باور نیست ، که اسلام زدگان و اسلام پناهان آگاه ی بیمار ، تندرست گردند ؛ این دوستان بیمار ، که به بیماری اسلام زدگی و اسلام پناهی ، دچار هستند ، تنها و تنها هنگامی تندرست می گردند ، که ما با پادزهر درست ، ریشه ی این بیماری اسلام زدگی و اسلام پناهی را ، که چیزی ، جز خود اسلام نمی باشد ، بایستی ، آنچنان ، به گونه ی ژرف بسوزانیم ، که هر از چندگاه ، این بیماری ، دوباره ، واگیر نگردد ؛ این بیماران روانی ، هنوز ، در سده ی بیست ویکم 21، کوشش می کنند ، تا به گونه ائی از خون ریزی ها ، تبهکاری ها ، سر بریدن ها ، و دست و پا بریدن ها ، و دست درازی( تجاوز) کردن های ، محمد ، عمر ، علی، حسن ، و حسین ، بگذرند ؛ واسلام نژادپرست و خودکامه ی( فاشیستی) محمد تازی(عرب) را، از تیررس تیراندازان راستین، میهن دوستان ایرانی ، دور نگه دارند ؛ که خودشان ، آگاهانه ، بیمارگونه، از بامداد تا شامگاه ، به زبان تازی(عربی )، به الله تازیان(عرب ها) بایستی ، نیایش کنند ؛ و با او « الله » تنها ، بایستی ، به زبان تازی( عربی) ، سخن گفت . بیماران و بیماری اسلام زدگی بدون همدیگر ، نمی توانند ، به زندگی خودشان ، ادامه دهند ؛ درمان یکی، نابودی دیگری را ، به دنبال خواهد داشت . نگارنده ، براین باور است، که ، آب از سرچشمه گل آلود است ؛ برای اینکه ، به دوستان بیمار اسلام زده ی خودمان ، نشان بدهیم ، که الله ی تازیان (عرب ها)، برای پیشروی کار تازیان(عرب ها) مسلمان ، کشت و کشتار هم می کند؛ تا به دشمنان اسلام ، هم سر پنجه ائی نشان بدهد، می گوئید نه ؟ آنگاه ، اکنون ، نگاهی ، به تازی نامه ی تازیان(قرآن عرب ها) در سوره ی انفال( غنایم) آیه ی 17 می افکنیم

یادآوری : غنیمت : پروه- چاپیده- دست برد

سوره ۸: الأنفال آیه ی 17

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۷﴾
شما آنان را نكشتيد بلكه الله آنان را كشت و چون [ريگ به سوى آنان] افكندى تو نيفكندى بلكه الله افكند [آرى الله چنين كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا الله شنواى داناست (17

نگارنده ، بارها ، آگاهانه ، واژه ی نژادپرست را ، در باره ی اسلام تازیان( عرب ها) بکار برده است و می برد ، تا که ، به دروغ گویان مسلمان تازی پرست (عرب پرست) بگوید ، که انسان ها از دیدگاه ی اسلام برابر نبودند و نیستند ونخواهند بود و آیه ی

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ

در سوره ی ۴۹: الحجرات آیه 10

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ

در حقيقت مؤمنان با هم برادرند

به خود مسلمانان ، بر می گردد ، نه به نامسلمانان ، که زیر فرمانروائی (حکومت )اسلامی ، توسری خور ، سرشکسته ، باژه بده( مالیات بده) و خوار ، به تازی زادگان و تازی پرستان مسلمان بایستی باژ( مالیات) بدهند ؛ افزوده بر این ، یک سرمایه دار مسلمان و یک کار گر مسلمان ، هیچگاه ، نمی توانند برابر و برادر باشند . برابری ، برادری ، در اسلام ، تنها ، در پذیرش آئین واپسگرای محمد تازی (عرب) می باشد ، آنهم ، در سوگندان شان(ایمان شان) به اسلام می باشد ، نه چیز دیگر ؛ تازه ، نامسلمانان ، یا به زبان دیگر ، خداناباوران( کافران) که همگی ، بایستی گردن زده شوند ؛ آنگونه که در جنگ های برگشتن از اسلام( حرب الرده ) ابوبکر و علی ، آنچنان کشتاری از مردمان بیچاره ی تازی( عرب) کردند ؛ تا مردمی ی که از اسلام بر گشته بودند ، به دست و پا افتادند ، که دوباره ، آئین خون و خون ریزی محمد تازی(عرب) را زیر سر نیزه ی خونین ابوبکر وعلی پذیرفتند . تبری(طبری) در این باره گزارش می دهد که

ای علی قوم .. ( ناخوانا ) ما در بصره اند پندارند که اگر فردا برآنها غلبه یابی مردانشان رابکشی و زنانشان را اسیر کنی گفت (علی) کسی مانند من این کار را نمی کند که این کار جز در باره ی آنها که از دین بگشته اند( بر گشته اند) و کافر شدند روا نیست ( نگاه کنید به نوشته ی تاریخ تبری( طبری) پو شینه ی( جلد) شش 6 برگ 2420

اکنون ، بایستی به مسلمانان ، به اسلام پناهان و به کدبان م . سحر گفت که

مسلمان به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که است از اسلام است

با آگاهی ، به این راستی ها و درستی ها ، اگر کسی پیدا شود ، تا اسلام خودکامه( فاشیستی) ، نژادپرست ، خون ریز ، ستمگر ، انسان ستیز ، زن ستیز ، پوشالی ، تهی از هر گونه ارزش های مردمی انسانی و واپسگرا ی محمد تاز ی( عرب) را پینه بزند ؛ و با هزاران دوز وکلک ؛ پس از 1428 سال ، دستاوردهای همبودگاه ی( جامعه ی) نو(مدرن) را با آئین تازیانه زدن ، سر بریدن ، دست و پا بریدن آدم های دست بسته را ، از بلندی ها ، پرتاب کردن اسلام واپسگرای محمد تازی( عرب) پیوند دهد ؛ نه تنها ، یک دروغگوست ونکه(بلکه ) آدم براستی بیماری می باشد ، که نیاز به یک روان کاو و روان پزشک دارد . ایران ، هنگامی رنگ آزادی ، رهائی ، مردم سالاری و خوشبختی را خواهد دید ، که اسلام تازیان(عرب ها) را ، به تازشگران مسلمان تازی(عرب) ، یعنی ، برای همیشه ، به آورندگان شان ، یعنی خود تازیان( عرب های) مسلمان ، بر گردانیم ؛ تا نیازی نباشد ، که کدبان م . سحر ، به پدیده ی زشت اسلام ، که 1400 سال ، میهن ما را ، به خاک سیاه ، نشانده است ، پاس بگذارد

نیما

Keine Kommentare: