Donnerstag, 5. November 2009

Bread and freedom for all / Brot und Freiheit für alle / نان و آزادی برای همه

Bread and freedom for all
Brot und Freiheit für alle
نان و آزادی برای همه

روشن اندیشانِ تاریک اندیش
تازی اندیش
هر که ناموخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
رودکی
  پس از هزار و چهارسد سال دست درازی پی در پی اسلام واپسگرا و مُسلمانانِ خون ریز تازشگر به همه هستی؛دار و ندار؛آبرو؛منش؛فرهنگ و آئینِ مِهربانِ ایرانی؛برای چندمین بار و این بار هم؛اسلام مِهربان(!)؛به پیشوائی پیرایشگرانِ -اصلاح طلبان- تازی پرستِ میهن فروش بی آزرم ایران ستیز درون و برون از کشور؛به بوته آزمایش گذاشته می شود؛تا اسلام واپسگرا و خون ریز محمد تازی ایران ستیز را ازمرگِ سد در سدی برهانندبراستی آدمی باز می ماند؛که به این تازی پرستانِ مُسلمانِ آگاهِ پُرروی ایران ستیز چه بگوید؟ که بیگانه پرستی و تازی پرستی را ارج می نهند و ایران ستیزی خودشان را؛در پوشاکی از واژه های دروغین امروزی و باختری می پوشانند؛تا به گُمانِ خودشان؛از واپسگرائی اسلام نژاد پرست و ماورای واپسگرای محمد تازی تبهکار؛خون ریز؛سربُر؛دست بُر؛پا بُر؛زبان بُر و دست درازگر به زنان و دخترانِ مردم شکست خورده بکاهند؛تا از این راه به آرزوهای اهریمنی دیگر خودشان؛که چیزی جز باز سازی دوباره و چند باره اسلام ورشکسته؛آن هم پس از سی و شش سال فرمانروائی اسلام تبهکار راستینِ محمدی؛به پیشوائی نمایندگانِ راستینِ اسلام نابِ نابِ نابِ محمدی؛برسند.اگر کسی و یا کسانی؛این دسته از تازی پرستانِ مُسلمانِ آگاه؛در درون و برون ازایران زمین را؛ که خودشان را پس از شکستِ فرمانروائی سی و شش ساله اسلامی؛به پیشوائی رهبر پاد -ضد- بزرگ سرمایه داری شان -ضد امپریالیستی شان- خمینی ایران ستیز هندی؛هنوز روشن اندیش(!) پیرایشگر(!) -اصلاح طلب- می نامند؛آدم هائی بسانِ حمید میرزا آغاسی؛اکبر گنجی؛عبدالعلی بازرگان؛عطا الله مهاجرانی؛محسن کدیور؛عبدالکریم سروش؛شیرین عبادی؛نوید کرمانی؛کتایون امیرپور و هزاران هزار اسلام فروش دیگر در درون و برون از کشور؛او هرگز نه چَم -معنی- روشن اندیش را می داند و نه چَم -معنی- روشن اندیشی را در یافته است و نه با پدیده روشن اندیشی؛در پهنه جهانی آشنائی داردیک روشن اندیش راستین بسانِ سرو آزاده است؛یک روشن اندیش؛ به همه پهنه های دور و نزدیک گیتی؛رهپیمائی می کند و از هر کسی چیزی می آموزد؛بدون آنکه خود را وابسته به این و یا آن بینش؛در این سوی و آن سوی و فراسوی گیتی بسازدیک روشن اندیش راستین؛هرگز پوشاکِ هیچ آئین؛بینش و اندیشه ائی را به جز اندیشه آزادی و آزادی خواهی - به تن نخواهد کرد؛یک روشن اندیش راستین به پدیده نوزائی باور دارد و هیچگاه در گذشته زندگی نمی کند و هرگز هم در گذشته زندگی نخواهد کرد.یک روشن اندیش راستین؛هیچ نَسکی-کتابی-؛نوشته ائی را آسمانی (!) و پاکیزه و ورجاوند -مقدس- نمی شمارد و هرگز هم؛هیچ نَسکی-کتابی-؛نوشته ائی را آسمانی و پاکیزه و ورجاوند -مقدس- نمی داند وهرگز هم بسوی هیچ نیایشگاهی؛نیایش سوئی-قبله ائی-؛نماز دریوزگی و سرسپُردگی به زبانِ تازشگرانِ بیگانه نمی گذارد و آن چنان به پدیده پویائی -دینامیسم-؛در همبودگاهِ-جامعه - آدمیان و نوزائی در گیتی؛در هرگاهی -زمانی- باور دارد؛که آن چیزی که دیروز درست به شمار می آمد؛می تواند امروز نادرست باشد و هم از این روی است؛که یک روشن اندیش راستین؛هرگز ترسی به دل راه نمی دهد؛چرا که او به پدیده نوشدن و پدیده نوزائی باور دارد؛چرا که اینگونه نگریستن به هستی؛خود به گونه خودکار؛سرچشمه زندگی ست؛که همواره پایه های نوزائی و پایه های نو شدن را به سوی پیشروی و به سوی رسائی -فرگشت- به پیش می برد؛و هم از این روی است؛که اسلام فروشانِ بی آزرمی بسانِ مسعود رجوی؛مریم رجوی؛علی شریعتی؛حمید میرزا آغاسی؛اکبر گنجی؛عبدالعلی بازرگان؛عطا الله مهاجرانی؛محسن کدیور؛عبدالکریم سروش؛شیرین عبادی؛نوید کرمانی؛کتایون امیرپور و دیگر یارانِ تازی پرستِ مُسلمان شان؛هرگز و هیچگاه روشن اندیش  بشمار نمی آیند؛ونکه -بلکه- دشمن شماره یک؛پدیده روشن اندیشی می باشند و برای همین است؛که این تازی پرستانِ مُسلمانِ ایران ستیز؛با چنگ و دندان؛از آئینِ واپسگرای اسلام تازیانِ تازشگر مُسلمان؛با پیورزی ویژه خودشان پشتیبانی می کنند و از این آئینِ اسلام ایران ستیز تازی هم به هیچ روی؛دست بَر نخواهند داشت؛ چرا که روشن اندیش؛به چَم -معنی- راستین نمی باشند؛چرا که روشن اندیش؛ به چَم -معنی- راستین نیستند؛چرا که روشن اندیش؛به چَم -معنی- راستین هم نخواهند بود.چکامه پائین با نام«نان و آزادی برای همه» بازتابی ست از اندیشه‌های ویرانگر روشن اندیشانِ تاریک اندیش تازی اندیش ایران زمین
نان و آزادی برای همه
گفتند که نان و آزادی می آوریم
شور و شادی و شادمانی می آوریم
خانه ائی خواهیم ساخت رایگان
تا به بی خانمانی ببخشیم گنجِ شایگان
مردم بی دانش و خوش باور و ساده دل
بستند به یاوه های یاوه سرایان دل
هر که آمد مرگِ رایگان آورد
زندان و شکنجه و تازیانه برای آزادگان آورد
گفتیم : پس کو؟ آن آزادی که مُژده می‌ دادید ؟
آن آب‌های روان که به گُل های پژمُرده می‌ دادید ؟
گفتیم : پس کو ؟ آن خانه های رایگان تان ؟
آن همه دبدبه و کبکبه گنج های شایگان تان؟
مردمی که نان و آب از دست دادند
پیوسته دُشنام به رهبرانِ پَست دادند
هر چه را که داشتند دادند از دست
 از دستِ رهبرانِ نادان و آزمندِ پَست
Poet Dichter چکامه سرا
Nima نیما

Keine Kommentare: