Samstag, 19. Dezember 2009

The inane Islam / Der hirnverbrannte Islam /اسلام خِرد سوز

The inane Islam
Der hirnverbrannte Islam
اسلام خِرد سوز
گریه کن
 برسرنوشت خویش؛
گریه کن
بر بزرگان جمت اشکی نمی ریزی ولی
در عزای تازیانت عیش عاشوراستی
بر ابومسلم نمی گریی که خنداندت ولی
در غم طفلان مسلم شیونت بر پاستی
سد هزاران لاله از ایران زمین شد داغ دار
تو هنوزت شیون از داغ دل لیلاستی
این همه سردار ملی غوطه ور درخاک و خون
باز چشمت اشک ریز اصغر و صغراستی
گریه بر خواری خود کن گرسرزاریت هست
خنده بر شادی خود کن گرت استغناستی
گریه کن بر انـقراض دولت ساسانیان
کین مذلت ها همه برخاسته ازآنجاسـتی
قرن ها سعی تو در بیگاری بیگانه رفت
برسرت بیگانه زان رو سرور و آقاستی
صادق سرمد

ارنست رنان 1892ـ 1823
بزرگترین و نیکو ترین کار برای یک مُسلمان؛
رهائی او و گرفتن اسلام از دست اوست
ارنست رنان
اسلام فروشانِ باختر نشینِ همیشه بِستان کار؛کژگفتار؛کژکردار؛کژرفتار؛کژاندیش؛فرومایه؛سوداگر؛پُررو؛کارکُشته؛ایران ستیز؛ایران ویران گر و بی آزرمی بسانِ محسن کدیور؛اکبر گنجی؛عبدالکریم سروش؛عبدالعلی بازرگان؛شیرین عبادی؛مسعود رجوی؛مریم رجوی؛علیرضا میبُدی و حمید میرزا آغاسی که پس از چهارده سده از زشتی ها؛سیاهی ها؛پلیدی ها و پلشتی های بی مانند اسلام تازشگر؛واپسگرا؛
و نژادپرستِ انیرانی در سرزمین مان ایران؛هنوز هم با اسلام دوستی‌های ویژه خویش؛یاران شان در درون و خودشان در برون از ایران زمین؛با گُستاخی های روز افزون؛به انگیزه سرسپُردگی به آئینِ اسلام انیرانی؛از پاس گذاشتن به باورهای(!) مردم سُخن می گویند؛گویا این تازی پرستانِ ایران ستیز انیرانی با دستار و بی دستار؛با دانشنامه و بدون دانشنامه دانشگاهی؛هنوز نمی‌ دانند که اسلام تازیان؛نه یک دین است که به آن بایستی پاس گذاشت و نه این آئین کُشت و کُشتار اسلام تازیانِ بیابانی که با خون های ریخته شده میلیون‌ها ایرانی زیر درفش اسلام؛ با بانگِ خونین الله اکبرتازیانِ تازشگر مُسلمان که به نیاکانِ ما؛پس از شکست شان از تازیانِ آدم کُش و آدم خوار مُسلمان چپانده شده است؛هیچ پیوندی با ایران و فرهنگ ایرانِ زمین داشته است و دارد.اسلام آئینِ خودکامه؛آئینِ خودآزاری؛آئینِ دگرآزاری؛ آئینِ مردم آزاری و آئینِ خون و شمشیر و سربُریدن است؛
چرا که پیشوای اسلام تازیان؛یک تازی بیابانی محمد
نامی بوده است که کارش دزدی؛راهزنی؛کاروان زنی؛سربُری؛دست و پا بریدن؛سربُریدن و دست درازی به زنان و دختران مردم بوده است.پس از مرگ محمد تازی همه جانشینان اش از ابوبکر؛عُمَر؛عثمان؛علی؛تا حسن و حسین تازی گرفته؛همگی همان راه و روش محمد تازی را پی گرفتند و به کُشتار دگر اندیشان؛دزدی؛راهزنی؛سربُری؛دست و پا بریدن؛سربریدن و دست درازی به زنان و دختران مردم کشورهای شکست‌ خورده بویژه ایرانیان پرداختند.این گردونه خون و خون ریزی یَنی= یانی اسلام تازیان؛تا به امروز دست آویز مُسلمانانِ تازی و تازی پرستانِ مُسلمان گردیده است که سرها؛گردن ها؛دست ها؛پاها؛انگشت ها؛زبان ها هم چنان بسانِ دورانِ زرینِ(!) فرمانروائی اسلامی محمد تازی در تازی آباد-عربستان- بریده می شوند.این اسلام راستینِ نابِ نابِ نابِ سد در سد محمدی ست که تازی پرستان انیرانی ایران ستیز با دستار و بی دستار؛با دانشنامه و بدون دانشنامه دانشگاهی؛بویژه محسن کدیور؛اکبر گنجی؛عبدالکریم سروش؛عبدالعلی بازرگان؛شیرین عبادی؛مسعود رجوی؛مریم رجوی؛علیرضا میبُدی و حمید میرزا آغاسی از میهن پرستانِ ایرانی می‌ خواهند که به این آئینِ نژاد پرست و درنده خوی اسلام تازیان پاس بگذارند.چکامه پائین با نام «اسلام خِرد سوز» چهره راستین اسلام و کرپانیان شماره یک اسلام یَنی= یانی ایرانیانِ ره گُم‌ کرده و خِرد باخته ائی را نشان می‌ دهد که برای دشمنانِ شماره یک ایران زمین یَنی= یانی تازیان تازشگر مُسلمان که کشور بزرگ و پهناور ایران را به درازای چهارده سده به خاک سیاه نشاندند و نیاکان شان را بسانِ گوسپندان؛دست و پا بسته؛یکی پس از دیگری با بانگِ خونین الله اکبر سربُریدند و به خواهران و مادران شان؛برابر اسلام راستین نابِ محمدی؛یکی پس از دیگری دست درازی کردند؛اینگونه سرفکنده برای تازیانِ تازشگر مُسلمان؛بویژه علی تازی و حسین تازی سوگواری می کنند.به گفته حافظ بزرگ
خون می چکد ز ناله بلبل در این چمن
فریاد از تو گُل که به هر خار خو کنی
حافظ
چکامه «اسلام خِرد سوز» را در پائینِ همین برگ بخوانید
اسلام خِرد سوز
بنگر
این آئینِ اسلام
خِرد سوز را
این زوزه های تازی
خانمان سوز را
تا کی
به این نام و ننگ
چَنگ زنی
تا کی
بانگِ اهرمن
بیدرنگ
با چَنگ زنی
Poet Dichter چکامه سرا
Nima نیما

Keine Kommentare: