Donnerstag, 1. Juli 2010

الله دستیار محمد

الله دستیار محمد
الله دستیار محمد
عفریت دوستار تو و دستیار تست
جبریل دستیار من و دوستار من
ناصرخسرو
تا به امروز ، نه تنها ویژه گی های الله ، ونکه(بلکه) نخش(نقش) الله در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، به گونه ی ژرف و راستین ، پژوهش و بررسی نشده است ؛ که چه پیوند ژرف و تنگاتنگی ، بین الله تازیان(عرب ها) و محمد تازی(عرب) یافت می شود ؟
از آنجائیکه ، باورمندان(مومنان) به یک اندیشه ائی ، هر چند این اندیشه ، بی چم(بی معنی) و واپسگرا باشد ، باور دارند ، برای آنان ، یا به زبان دیگر ، برای باورمندان(مومنان) ، بررسی ژرف و خردگرایانه ی پدیده ها ، واژه ها و فرازهای(جملات) نگاشته شده ، در نوشته های
بی چمِ(بی معنی) نسک های(کتا ب ها) زمینی ؛ که به دروغ
نسک های(کتا ب ها) آسمانی نامیده می شوند ، هیچگاه جایگاه و پایگاه آن چنانی ندارد ؛ چرا که باورمندان(مومنان) ، از پیش ، به یک چیزئی و یا چیز هائی ، هر چند این چیز و یا چیزها ، سخن بی اررزش و پاد(ضد) ارزش باشد ، بایستی باور داشته باشند ، وگرنه باورمند(مومن) نامیده نمی شدند و هم از این روی است ؛ که همه ی باورمندان(مومنان) جهان ، بویژه مسلمانان تازی و تازی پرستان و تازی گرایان مسلمان ، کوشش های بیشماری را انجام دادند و می دهند ، تا راستی ها و درستی های به براستی دیدنی و پژوهیدنی را ، با اندیشه های باورمندانه ی(مومنانه) خودشان ، یکی و برابر سازند ، تا اینکه از مرگِ آئینِ بسیار واپسگرای خودشان ، با همه ی چنگ و دندان ، پیشگیری بکنند و این خود ، یکی از رازهای ماندنِ چنین اندیشه های واپسگرایانه ی باورمندان(مومنان) می باشد ؛ که به جای اینکه دانش را جایگزین آئین خودشان بسازند ، آئین خودشان را با همه ی توان و کوششان ، نه تنها با دانش ناسازگار نمی بینند و نمی دانند
ونکه(بلکه) برتر و بالاتر از دانش های همه ی روزگاران هم می دانند !!! ؟؟؟
و هم از این روی است ؛ که تازیان مسلمان و مسلمانان تازی پرست و تازی گرا ، در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، با شادمانی بیش از اندازه ، به سوره ی 6 چارپایان(الأنعام) ، آیه ی 59 محمد تازی (عرب) چنگ می زنند ؛ که بزرگترین دانش نامه ی(دایره المعارف) این تهی مغزان کوردل و پیورز(متعصب) می باشد که
سوره ۶: الأنعام آیه ی 59
وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿
۵۹﴾
و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است (۵۹)
و اینگونه است ؛ که اینگونه نگاه کردن به دانش و بینش ، خود براستی ، یکی دیگر از رازهای پسماندگی تازیان مسلمان و مسلمانان تازی پرست و تازی گرا می باشد ؛ که با همه ی تن و پیکرشان ، در گنداب اسلام ماورای واپسگرای محمد تازی(عرب) ، در سده ی بیست و یکم 21 همچنان دست و پا می زنند ، بدون آنکه براستی بدانند ؛ که در این گنداب ، دارند خپه(خفه) می شوند
شوربختانه روشن اندیشان ایرانی ، به انگیزه ی آموزش و پرورش بسیار نادرست ، از خانواده تا کودکستان ، دبستان ، دبیرستان ، دانشگاه ، و پیرامون کار ، خود ناخواسته ، به گونه ائی در زندان آئین اهریمنی اسلام ماورا ی واپسگرای محمد تازی(عرب) گرفتار بودند و هم از این روی است ؛ که این روشن اندیشان ما ، به جز انگشت شمارانی ، خویشکاری(وظیفه) سرگذشتی(تاریخی) خودشان را ، آنگونه که می بایستی انجام می دادند ، شوربختانه انجام نداده اند ، تا پیوند محمد تازی(عرب) را با الله اش ، در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، به مردم ایران نشان بدهند ، که اگر الله برابر(مطابق) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) یکی است ، پس چرا در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، به گونه ی(شکل) چند تنی ، فرمان می راند و فرمان روانه(صادر) می کند
با هستی(وجود) این ، آنچه که گفته شد ، بودند در سده های پیش ، در شبانه های سرد و سیاهِ خاموشی و فراموشی و یکه تازی و خودکامگی اسلام تبهکار انیران تازی(عرب) ، اندیشمندان و فرزانگانی ، که با خون دل و در تنهائی خودشان با خون گریه کردن ، بانگ بر می آوردند ، تا شاید مردمان به خاک سیاه نشانده شده ی خودشان را ، به دست آئین اهریمنی اسلام تازیان(عرب ها) ، تازیان مسلمان و مسلمانان تازی پرست و تازی گرا ، بیدار کنند و بیدار سازند . چکامه ی زیبای زنده یاد بامداد(شاملو) ، اگرچه با انگیزه ی دیگری - خرده گیری از دوران پهلوی - در دوران آریامهر سروده شده است ، به هر روی(اما) ، به گونه ی شگفت انگیز ، بازگو کننده ی دردها و رنج های فرزانگان ما ، بویژه میرزا فتحعلی آخوند زاده و میرزا آقا خان کرمانی و دیگران ، در ده ها و سده های پیش می باشد ؛ که آوای زیبا و دل آرای چکاوک گونه ی پارسی آنان ، شوربختانه زیر زوزه های دل آزار و بانگ شغالان آیه های اهریمنی تازی زادگان ، در گلو خپه(خفه) شده بود
من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم
پیچید
سرتاسر وجود مرا گویی
چیزی به هم فشرد
تا قطره ای به تفتگی خورشید
جوشید از دو چشمم.
………..
ای کاش می توانستم
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم تا باورم کنند
ای کاش می توانستم
-یک لحظه می توانستم ای کاش-
بر شانه های خسته خود بنشانم
این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند
که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
می توانستم.

بامداد / شاملو
میرزا آقاخان کرمانی میرزا فتحعلی آخوند زاده
هر شاخه از خوی(اخلاق) زشت ایران را که دست می زنیم ، ریشه ی آن کاشته ی عرب و تخم او ، دانه(بذر) کاشته شده(مزروع) آن تازیان است
میرزا آقاخان کرمانی
انگیزه ی(علت) فروپاشی بزرگی ایران ، آئین اسلام بوده است و تا این فرنود(علت) پایدار است ، نابودی این سرزمین و تیره بختی مردم آن نیز پایدار خواهد ماند ، برای بازگشت به بزرگی باستانی ایران ، باید این فرنود(علت) را- اسلام را- نابود ساخت
میرزا فتحعلی آخوند زاده
؛ شوربختانه بانگ دادگرانه ی این مردان بزرگ سرزمین ما ، گوش
شنوائی نداشته است ؛ با اینکه میرزا فتحعلی آخوندزاده ، میرزا آقا خان کرمانی ، چهره ی بیدادگرانه ، تازشگرانه ، پاد(ضد) مردمی ، واپسگرا ، نژادپرست و درنده خوی
اسلام محمد تازی(عرب) را ، در روزگار خودشان ، بسیار خوب و بدون کوچکترین گذشت و پرده پوشی ، پرده دری کرده اند و تبهکاری ها و خون ریزی های محمد تازی(عرب) و دوستان و برادران خون خوار و آدم خوار مسلمان شان را به خوبی ، آنگونه که بوده است ، نشان داده اند . شوربختانه ، این فرزندان ارجمند و میهن پرست ایران زمین - میرزا فتحعلی آخوندزاده ، میزا آقا خان کرمانی - در میهن خودشان ایران ، هنوز در سده ی بیست و یکم 21 ، گمنام مانده اند ، با اینکه این فرزانگان نیک اندیش ، در شبانه های سیاه و خاموشی ، چهره ی راستین اسلام و خوی و سرشت راستین تازی(عربی) محمد تازی(عرب) تبهکار و درنده خو(وحشی) را ، به خوبی بازگو کرده اند و به همگان ، با زبان ساده و آسان ، انگیزه ی
پسماندگی و واپسگرائی ایران زمین و ایرانیان را نشان داده اند
اگر ما ، نگاهی کوتاه ، به تازی نامه تازیان( قرآن عرب ها) بیافکنیم ، می بینیم که در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، 2180 تا 2555 بار واژه ی الله ، یافت می شود و واژه ی محمد ، تنها ، چهار تا شش 4 تا 6 بار ، در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) آمده است ؛ این خود ، به تنهائی ، نشان می دهد ، که الله ، نخش(نقش) پایه ائی را ، در پیشبرد اندیشه ها و آرزو های بیمار گونه ی محمد تازی(عرب) بازی می کند ؛ با اینکه کارگردان ، کاربر ، و فراهم کننده(تهیه کننده) این نمایش و یا به زبان دیگر رّخشاره(فیلم) ، خود محمد تازی(عرب) می باشد . اکنون ، گیریم(فرض بکنیم)، که محمد تازی(عرب) ، از یاری جستن به الله ، دستیار(معاون) خود ساخته ی خود ، بهره گیری نمی کرد ، آیا آنگاه ، محمد تازی(عرب) ، می توانست به آرزوهای دیرینه ی خودش برسد ؛ که سالیان درازی را ، با آن ، سرگرم بوده است ؟
اگر ما ، الله ، دستیار(معاون) محمد تازی(عرب) را ، از دست محمد تازی(عرب) و از خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها)، برداریم ، دیگر ، توان کارآئی و راهبری را ، از اسلام محمد تازی(عرب)، گرفته ایم و هم از این روی بوده است ، که محمد تازی(عرب)، برای پیشبرد کارها و اندیشه هایش، به دستیار(معاون)خود ساخته و همیشگی خود ، نیاز آنی ، آتی ، روانی و همبودگاهی(اجتماعی) داشته است ، تا اینکه ، محمد تازی(عرب) با یاری این دستیار(معاون) خودساخته ، به آرزوهای دیرنه اش برسد. چشم گیر(جالب) است ، هنگامی که ما ، برگ برگِ ، تازی نامه(قرآن) را می خوانیم ، آن چنان ، به درهم آمیختن پیشوا(رئیس) و دستیار(مرئوس ، معاون) بر می خوریم ، که به جز نویسندگان و اندیشمندانِ اندکی ، دیگران به انگیزه ی تازی پرستی ، تازی گرائی و اسلام دوستی ، به این درهم آمیزی پیشوا(رئیس) و دستیار(مرئوس ، معاون) ، بسانِ دلداده(عاشق) و دلدار(معشوق) ، هرگز نگرورزی(توجه) نکرده اند و هم از این روی است ؛ که زنده یاد علی دشتی ، با تیز بینی ویژه ی خودش ، به روشنی می گوید که
« الله و محمد در تازی نامه(قرآن) به گونه ی جداناپذیری به هم آمیخته اند »
دروغ هائی که در باره ی تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، در درازای سرگذشت(تاریخ) ، از سوی اسلام فروشان کهنه کار گفته شد ه است ، براستی نه تنها ، خنده آور(مسخره) می باشد ؛ ونکه(بلکه) مایه ی شرمساری روشن اندیشان یک کشوری می باشد ؛ که درون مایه ی ننگینِ این نسک(کتاب) بسیار بی ارزش را ، به مردم سرزمینِ خودشان ، نشان نداده اند ، تا مردم ما ، گرفتار اهریمن کژ اندیشی بسانِ خمینی خون خوار و دار دسته ی آدم خوار و خون آشام شان نگردند
سده ها است ، که تازیان(عرب ها) مسلمان و مسلمانان تازی پرست و تازی گرا ، برای ربودن جنگ افزار(اسلحه) خرد و خردگرائی از دست مردمان سرزمین خودشان ، به دروغ گفته اند ، که تازی نامه(قرآن)، نیاز به گزارش کردن(تفسیر کردن) دارد ، وارونه ی(معکوس) خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، که به روشنی ، نه یک بار ، ونکه(بلکه) چهار بار ، در سوره ۵۴ ماه( القمر) ، آیه های 17 ، 22 ،32 ،40 پافشاری می کند ،
تا به تازیان(عرب ها) هم شهری محمد تازی(عرب) بگوید ؛ که تازی نامه تازیان( قرآن عرب ها) ، برای پند آموزی به زبان ساده و آسان برای همگان آموختنی است ؛ و هم از این روی است
که سوزن الله و سروش(جبرئیل) ، به انگیزه ی پافشاری آسان بودن و به آسانی آموختنِ تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، گیر کرده است ؛ وگرنه الله نیازی نداشته است ؛ که چهار بار ، همان آیه را
بسانِ توتی(طوطی) دوباره گوئی(تکرار) بکند – که
قرآن سوره ۵۴: القمر آیه 17
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿
۱۷﴾
و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ايم پس آيا پندگيرنده‏اى
هست (۱۷)
قرآن سوره ۵۴: القمر آیه 22
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿۲۲﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (۴۰)
قرآن سوره ۵۴: القمر آیه 32
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿۳۲﴾
و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (۴۰)
قرآن سوره ۵۴: القمر آیه 40
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿۴۰﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (۴۰)
، همان گونه که خوانندگان ارجمند به روشنی می بینند ؛ که به ما
نه تنها در گذشته ، اسلام فروشان کهنه کار دروغ گفته اند ، ونکه(بلکه) اکنون هم ، پیرایشگران(اصلاح طلبان) باخترنشین ، با گردن بند پارچه ائی(کراوات) ، هنوز هم دروغ می گویند ، که تازی نامه(قرآن)، نیاز به گزارش کردن(تفسیر کردن) دارد ، و تنها از ما بهتران !!! ، بدین مانَک(یعنی) مشتی تهی مغزانِ کم و بی دانش بی خردی ، بسان خلخالی تازی(عرب) پرست روانی ، خامنه ائی فلسطینی بیمار ، میر حسین موسوی تازی پرست(عرب پرست) آدم کش و خمینی هندی ؛ که نمی توانست بااینکه(حتی) با برادر آدم کش مسلمان تازی(عرب) خود ، یاسر عرفات خون ریز مسلمان ، چند واژه ائی ، به زبان تازی(عربی)، سخن بگوید ، می توانند ، سر و ته تازی نامه(قرآن) بی ارزش را دریابند(بفهمند). ! ما بر این باوریم ، که هر کودک دبستانی ، و هر آدمی ، که خواندن و نوشتن را می داند ، می تواند تازی نامه(قرآن) را ، به آسانی بخواند و دریابد(بفهمد) و به بی پایگی و درهم گوئی دروغگویان سرگذشت(تاریخ) و نویسندگان و یا آفریدگاران نوشته ها ی بی پایه و مایه ی تازیان(عرب ها) مسلمان و مسلمانان تازی گرا پی ببرند ؛ که تازی نامه(قرآن)، از آن چنان بی پایگی و بی مایگی ، برخوردار است ، که گاهگاهی ، آدم شگفت زده می شود ، که دانشگاه دیده و رفته های ما ، در درون و برون از کشور ، با پایان نامه های گنده گنده ی دانشگاهی ، این سخنان بی سر و ته یک تازی(عرب) بیابانی آدم کش ، دست درازگر(تجاوز گر) به دختران و زنان مردم ، دزد و راهزن را ، سخنان الله ، و یا به گفته ی خودشان ، سخنان خداوند !!! می دانند و می خوانند ؛ به گفته ی سعدی فرزانه
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
سعدی
ما ، بر این باوریم ، که هيچ نوشته ائی ، در جهان پيدا نمی شود ، که بهتر از خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، اسلام و بنیانگذار بیمار و دروغگویش را بی آبرو سازد ؛ تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها)، خود به خود ، گنداب راستين اسلام را ، به همه نشان می دهد ، ديگر نه نيازی ، به اسلام ستیزان هست ، و نه نیاز ی، به نویسندگان و نوشته های اسلام ستیزانه ، تا اسلام را ، بی آبرو سازند ، چرا که ؛ اسلام ، از روز نخست ، از آغاز زایش(تولد) خودش ، بی آبرو بوده است ؛ چرا که اسلام با دروغ آغاز شده بود ، برای اینکه محمد تازی (عرب) ، به انگیزه ی بیماری روان پریشی و یا روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی)ا
Schizophrenia - Disease
Die Schizophrenie - Krankheit
همه کارهایش را به الله پیوند می داد ، بدون آنکه الله ائی در کار باشد و بدون آنکه الله ی بیچاره از کارهایش آگاه باشد
در تازی نامه تازیان(قران عرب ها) در سوره ۹۶ ، خون لخته(العلق) آیه ی یک ، آمده است که
سوره ۹۶:العلق آیه 1
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱
بخوان به نام الله ات كه آفريد (۱
تازی پرستان و تازی گرایان کوردل و پیورز(متعصب) مسلمان ، برای این آیه بسیار ساده و کودکانه ، به گفته ی خودشان ، گزارش و یا به زبان تازی(عربی) تفسیر نوشته اند که
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود : اولين بار كه جبرئيل بر من ظاهر شد، فرمود: بخوان، گفتم : نمى‏توانم، بعد از سه بار مرا فشار داد ، ديدم مى‏توانم بخوانم
(16
. تفسير نمونه

نگاه کنید به درس هايي از قرآن 

این بیخردان کم و بی دانش تهی مغز ، بر این باور هستند ؛ که در سده ی بیست و
یکم 21 ، با کودکان دبستانی سر و کار دارند ؛ که تا با این سخنان گزاف و بی چم(بی معنی) بتوانند مردم را به این آسانی گول بزنند(فریب بدهند)ا
از این گزارش(تفسیر) سوره ۹۶: خون لخته(العلق) ، آیه ی یک کودکانه ی شما تازی زادگان مسلمان ، می توان چنین برداشت کرد ؛ از آنجائی که هم الله و هم سروش(جبرئیل) شما تازی زادگان(عرب زادگان) مسلمان ، آن چنان نادان و آن چنان ناآگاه بودند ؛ که با همه ی دانش این و آن جهانی ، از پیش نمی دانستند ؛ که محمد تازی(عرب) شما ، خواندن نمی تواند. این گزارش(تفسیر) سوره ی 96 ، خون لخته(العلق) ، آیه ی یک ، اگرچه برای بالا بردن ارزش های نداشته ی محمد تازی(عرب) با آب و تاب درست شده است ، به گونه ی شگفت انگیز ، ناخواسته ، همه ی ارزش های این و آن جهانی الله و سروش(جبرئیل) شما را با خاک یکسان می کند و کرده است ، چرا که
الله و یا سروش(جبرئیل) به محمد تازی(عرب) می گوید : بخوان
اقْرَأْ بخوان
محمد تازی(عرب) در پاسخ به الله و یا سروش(جبرئیل) می گوید
نمی توانم
این خود نشان می دهد که

*
الله نمی دانست که محمد خواندن نمی داند ، پس الله ی شما به همه چیز آگاه نیست
*
خواننده و یا شنونده از خود می پرسد ؛ که محمد چه چیزی را می بایستی می خوانده است ؟
*
پس سخن پنهانی(وحی) شما ، دیگر با زبان بی زبانی شما نمی تواند ، یک سخن گفتاری(شفاهی) باشد ، ونکه(بلکه) بایستی یک سخن نوشتاری(کتبی) باشد ، که این سخن خود به خود ، همه ی دروغ های آشکار و
پنهان شما را ، در درازای سرگذشت(تاریخ) نشان می دهد

*
چرا الله و یا سروش(جبرئیل) ، نیازی به سه بار !!! فشار دادن به محمد داشتند ؛ تا محمد تازی(عرب) بیسواد شما ، با سه بار فشار دادن ، در یک چشم به هم زدن ، باسواد گردد ؟

*
از آن جائی که ، برابر(مطابق) گفتار و نوشته ی شما
»
از افتخارات اسلام اين است كه كارش را با قرائت و علم و قلم شروع كرد و اولين فرمان خداوند به پيامبرش فرمان فرهنگى بود. خواندن لوحى كه براى اولين بار در برابر پيامبر باز شد، منظم و مكتوب بود
«

پس سخن پنهانی(وحی) شما تازی زادگان ، می بایستی سخن نوشتاری(کتبی) باشد ، و هم از این روی است ؛ که دیگر محمد تازی (عرب) شما را ؛
نیازی نبوده است ؛ که نویسندگان سخن پنهانی(کاتبان وحی) ، بسان عبد الله ابی سرح ، زید بن ثابت و دیگران را به کار بگمارد
ابن ابی الحدید گویدمحققان و سیره نویسان نوشته اند که کاتبان وحی ، علی علیه السلام و زید بن ثابت و زید بن ارقم بودند و حنظله بن ربیع تمیمی و معاویه ، نامه های پیامبر صلی الله علیه و آله را به سران، نوشته های مورد نیاز مردم و هم چنین لیست اموال و صدقات را می نوشتند» (15).ابو عبد الله زنجانی تا بیش از چهل تن را جزء کاتبان وحی شمرده است (16) که ظاهرا هنگام ضرورت از وجود آنان استفاده می شده است.

نگاه کنید به کاتبان وحی منابع مقاله علوم قرآنی، معرفت ، محمد هادیه
داشتنِ این همه نویسندگانِ سخن پنهانی(کاتبان وحی) ، خود به خود سخن پنهانی(وحی) نوشتاری(کتبی) را ، برابر گزارش(تفسیر) سوره ی 96 ، خون لخته(العلق) ، آیه ی یک ، زیر پرسش می برد ؛ چرا که آدمی ، آنچه را می شنود و یا به زبان دیگر ، سخن پنهانی(وحی) گفتاری(شفاهی) را یادداشت خواهد کرد . با اینکه ، این همه ناسازگاری ها(تناقضات) ، بی پایگی آئین ماورای واپسگرای اسلام تازیان(عرب ها) را ، بیش از گذشته آشکار کرده است و می کند ؛ هنوز تازی پرستان و تازی گرایان مسلمان ، کوشش ها ی بیهوده و لیچار خودشان را دنبال می کنند ، تا به گونه ائی ، این ناسازگاری ها(تناقضات) را بپوشانند و برای همین است ؛ که این از گور گریختگانِ تهی مغز سرگذشت(تاریخ) ، برای هر چیزئی ، برای هر رویدادِ کوچک و بزرگ ، پیوسته به گزارش(تفسیر) کردن ، نیازمند هستند ، تا از یک سوی ، خوانندگان ناآگاه را همچنان ، در ناآگاهی نگه بدارند و از سوی دیگر ، خوانندگان کنجاو را با بیشمار گزارش (تفسیر) بیخردانه ، سرگرم بکنند ؛ این همه ی کوشش های مسلمانان تازی و تازی پرستانِ مسلمان می باشد ؛ که به گونه ی شگفت انگیز می خواهند ، اسلام واپسگرای محمد تازی(عرب) را از مرگ و نابودی همیشگی ، در سده ی بیست و یکم 21 رها سازند(نجات بدهند) ، و براستی این ، یکی از بیشمار انگیزه های واپسگرائی کشورهائی ؛ که به بیماری اسلام و اسلام زدگی دچار هستند ، همین این گونه نگاه کردن به هستی و هستی شناسی ، به همبود گاه(جامعه) و همبود گاه(جامعه) شناسی است ؛ که خمینی تهی مغز هندی را وا می دارد ، تا دیدگاه ی اسلامی خودش را در باره ی پدیده ی دانش ترازداری ، بازرگانی(اقتصاد) ، با نادانی و بی دانشی ویژه ی خودش ؛ که براستی چهره ی راستین اسلام محمد تازی(عرب) را آشکار کرده بود ، بگوید که : « اقتصاد مال خر است »ا
اگر ما گفتار محمد تازی(عرب) را در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، با تیز بینی نگاه بکنیم ، براستی چیزی نیست ، جز کوشش های نافرجام مسلمانان تازی و تازی پرستان مسلمان امروزی ؛ که چاله های اسلام را با همه ی توان شان می پوشانند ، چرا که خود محمد تازی(عرب) با دانش اندک خودش در روزگار 1400 سال پیش ، هر چیزئی کوچک و بزرگی را ، به انگیزه ی پاسخ درست نداشتن ، به الله پیوند می داد ؛ کاری که امروز همه ی مسلمانان جهان با گزارش های(تفسیر ها ی) ویژه ی خودشان ، با دست و پا زدن های پیوسته در گنداب اسلام ، انجام می دهند
ناگفته نماند که
این گفتار، رفتار و کردار محمد تازی(عرب) ، در باره ی چگونگی دریافت پیام پنهانی(وحی) از سروش(جبرئیل) ، چیزی جز یادآوری
بیماری روان پریشی و یا روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی) محمد تازی(عرب)ا
Schizophrenia - Disease
Die Schizophrenie - Krankheit
نمی باشد ؛ که این بیماری بسیار پیچیده ی روان پریشی و یا روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی) ، در دوران محمد تازی(عرب) ناشناخته بوده است
از نشانه های آشکار این بیماری روان پریشی و روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی)ا
Schizophrenia - Disease
Die Schizophrenie – Krankheit
پریشان گوئی و بازگو کردن اندیشه های دیداری و شنیداری می باشد
از شگفتی های روزگار ما این است ؛ که سردمداران فرمانروائی اسلامی ایران ، که محمد تازی(عرب) روان پریش و روان گسیخته را بدون برو برگرد و بدون کوچکترین دودلی(تردید) پیامبر می دانند ؛ به هر روی(اما) آنانی را که در ایران امروز ، بانگ بر می آورند ؛ که پیشوای(امام) برگزیده هستند و یا از برگزیدگان نیروهای شناخته و یا ناشناخته ائی می باشند ؛ به دست همین آخوندهای مسلمان گزافه گوی و پشتیبان آئین روان پریشی و روان گسیختگی محمد تازی(عرب) بیمار روانی ، به چوبه ی دار سپرده می شوند

مدعیان امامت ، بیماران روانی‌اند

اعدام یک فرد مدعی امامت در قم، خبری که هفته گذشته در رسانه‌ها منتشر شد، بهانه‌ای است برای ریشه‌یابی چنین ادعاهایی
مرجان پارسا: ادعای امامت یک شیاد یا بیمار روانی چیز تازه‌ای نیست، اگرچه این روز‌ها این خبر‌ها را بیشتر می‌شنویم، شاید به این دلیل که رسانه‌ها و البته مراجع قضایی به موضوع رواج خرافه‌گرایی حساس‌تر شده‌اند. حساسیتی که موجب شده یک مدعی امامت در بامداد پنج‌شنبه هفته گذشته در زندان مرکزی قم به دار مجازات آویزان و اعدام شود.
مصطفی برزگر گنجی دادستان عمومی و انقلاب قم، اتهام علیرضا پیغان ۴۱ ساله را «خرافه‌پرستی» و ترویج آن عنوان کرده و از در بازداشت بودن 5نفر دیگر در قم به عنوان «مدعیان امام زمان» خبر داده است. چنین ادعا‌هایی البته تنها به کشور ما که باور‌های مذهبی در بین مردم جایگاهی ویژه دارد، اختصاص ندارد. توهم «خود ‌‌بزرگ‌ بینی‌ » که می‌تواند نشانه‌ای از یک بیماری حاد روان‌پزشکی باشد در کشور‌ها و فرهنگ‌های مختلف، نمود‌های مرتبط با همان فرهنگ را دارد.
«افرادی که مبتلا به بعضی بیماری‌های روحی و روانی هستند خود را در نقش شخصیت‌های معروف یا بزرگی که در فرهنگشان موضوعیت دارد، تصور می‌کنند. به این ترتیب ما در کشور‌های مسلمان شاهد ظهور مدعیان امامت هستیم و در کشور‌های اروپایی هیتلر یا مسیحدکتر علی اصغر احمدی متخصص روانشناسی، با بیان این مطلب، چنین توهم و هذیان‌هایی را از نشانه‌های بیماری‌های حاد روانشناختی می‌داند: اولین احتمال هر روانشناس در برخورد با آدمی که چنین ادعایی می‌کند، وجود یک بیماری روانشناختی در فرد است.
اسکیزوفرنی از جمله بیماری‌هایی است که می‌تواند موجب توهم خود بزرگ‌بینی و هذیان‌گویی فرد مبتلا شود. دکتر احمدی این نوع توهم و هذیان را از نشانه‌های بارز انواع اسکیزوفرنی یاد می‌کند.دکتر مهدی تهرانی‌دوست، روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز در این زمینه می‌گوید: «بیماران اسکیزوفرن هذیان‌های مختلفی دارند و هذیان‌های بزرگ‌منشی یکی از انواع هذیان در این نوع بیماران استبه گفته این روانپزشک، هذیان‌های بزرگ‌منشی همواره رنگ و لعاب مذهبی ندارند و افراد مبتلا ممکن است مثلا ادعای پادشاهی داشته باشند و یا ادعای شیطان بودن. اما گاهی هم این ادعا‌ها رنگ و بوی مذهبی می‌گیرد و بسته به منطقه سکونت فرد و فرهنگ افراد، هذیان‌های وهم‌آلود به صورت ادعای امامت یا مثلا مسیح بودن بروز می‌کند


اکنون ، یکی از شاهکارهای !!! الله ی تازیان(عرب ها) و محمد روان پریش اش را ، باهم
می خوانیم - آنگاه به پیوند محمد تازی(عرب) و دستیارش(معاون اش) ، الله تازیان(عرب ها) می پردازیم - تا به گفته ی خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، اگر همه ی مردمان جهان، دست به دست به هم بدهند ، هیچکس ، نمی تواند ، چنین سخنانی بگوید ، و براستی ، ما هم ، بر این باور هستیم ، که هیچ خردمندی ، چنین سخنان بی پایه و مایه ائی را نمی گوید ، و هرگز هم ، این سخنان بی ارزش یک تازی(عرب) بیابانی را، نخواهد گفت . در سوره ی 2 گاو(بقره) ، آیه ی 57 ، آمده است
سوره ۲: البقرة آیه ی 57
وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
﴿۵۷﴾
و بر شما ابر را سايه‏گستر كرديم و بر شما گزانگبين و بلدرچين فرو فرستاديم [و گفتيم] از خوراكيهاى پاكيزه‏اى كه به شما روزى داده‏ايم بخوريد و[لى آنان] بر ما ستم نكردند بلكه بر خويشتن ستم روا مى‏داشتند
(۵۷)
ای کاش ، که مسلمانان ، کمی ، اندیشه ی خودشان را ، بکار می بردند و سوره ی گاو(بقره) ، آیه ی 57 را ، با تیز بینی و ژرف نگری می خواندند ، که بند نخست و دوم و سوم این آیه ، چه پیوندی ، با یکدیگر دارند ؟ که شما مسلمانان ، شیفته ی اینگونه درهم گوئی ، می باشید ؛ ابر سایه گستر و گزانگبین و بلدرچین ، با ستم کردن و یا ستم روا داشتن ، چه پیوندی با همدیگر دارند ، به جز ، اندیشه های بی پایه ی یک تازی(عرب) بیابانی در 1400 سال پیش ، که با اینکه( حتی) امروز ، کودکان دبستانی هم ، اینگونه سخنان بی سر و ته نمی گویند و نمی نویسند.
هر آیه ائی ، باید دست کم(حداقل) ، از زیبائی در گزینش واژه ها و از در هم آمیزی و به هم آمیختن واژه ها ، یک فراز(جمله) رسا (کامل) و زیبا ، با چم(معنی) درست برخوردار باشد ؛ که اینگونه نیست ؛ اگر من به جای الله ی تازیان(عرب ها) بودم ، دست کم حداقل) اینگونه سخنم را بازگو(بیان) می کردم که :ا)
منِ الله ، با اینکه برای شما ابر سایه گستر ، گزانگبین ، بلدرچین و خوراکی های گوناگون آفریدم ؛ شما بندگانِ من ، به جای پیروی از من ، از روی ناسپاسی ، به ستمگران روی آورده اید
برای اینکه ؛ کشوری را به خاک سیاه بنشانید ، نخست ، بایستید ، به گونه ائی ، خرد مردم این کشور را ، با زهر(سم) آلوده سازید ، تا بهتر بتوانید ، بر گرده ی این مردم ، سوار بشوید . سد ه ها ، همین نوشته ی تازی نامه(قرآن)، در خانه ی هر ایرانی ، یافت می شد ، و کسی به خود ، این پروانه(اجازه) را نمی داد ، یک بار ، نگاهی کوتاه ، به درون مایه ی ننگین این نوشته ی بی سر و ته بیافکند ، که براستی ، در این تازی نامه(قرآن)،از چه چیزی گفتگو شده است که در نوشته های پیشین ، و یا نسک های(کتاب های) پیشین، ناگفته و نگفته پایدار(باقی) مانده استد ؟ خوشبختانه ، پس از کادوسی(قادسیه) دوم و ننگین و دل آزار ، در سال 1979 ترسائی(میلادی ، مسیحی)، پس از کشتار بی مانند ایرانیان ، به دست و به فرمان اسلام و مسلمانان، تازه ایرانیان ، به این اندیشه افتاده بودند ، تا نگاهی ، به درون مایه تازی نامه(قرآن) بیافکنند ، که چه چیزی در تازی نامه(قرآن) یافت می شود ، که آخوندها خودشان را ، پاسداران راستین تازی نامه(قرآن) می دانستند و می دانند ؟. پس از آنکه ، شمارانی از ایرانی ها ، تازی نامه(قرآن) را خوانده اند ، نمی توانستند که براستی بپذیرند ، که در درون نسک(کتاب) تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، الله ی تازیان(عرب ها) ، این همه ، به خون ، خون ریختن ، کشتن ، دست و پا بریدن ، سربریدن ، تازیانه زدن ، باران ییشمار فرستادن ، زمین لرزه(زلزله) فرستادن، مردم شهری را نابود کردن ، و هزاران درد بی درمان را به گونه ائی آسمانی و زمینی دریافت کردن ، ارزش(بها) می دهد . این درنده خوئی ، خود به خود ، دادگر بودن الله را ، به زیر پرسش برده است و می برد ؛ چرا که الله ، در برگ برگِ تازی نامه(قرآن) ، خودش خود را ، بخشنده و مهربان می داند و می خواند ؛ به جز سوره ی 9 توبه ؛ که گردآورندگان تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، براستی فراموش کرده اند ؛ که این فراز(جمله) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ را ، در تازی نامه(قرآن) بنویسند ؛ که تازیان مسلمان و مسلمانان تازی پرست و تازی گرا ، به دروغ ، برای نگاشته نشدن این فراز(جمله) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بازهم ، به گمانِ خودشان ، با نوشتن گزارش های(تفسیر ها) بیشمار ، آبروی نداشته ی محمد تازی(عرب) ، اسلام واپسگرا و نوشته ی بی آبرویش ، تازی نامه(قرآن) را ، به گونه ائی با دروغ پردازی ها و نوپردازی های کودکانه ، از نو خریداری بکنند
الله تازیان(عرب ها) ، با فروزه های(صفت ها) دروغینِ بخشنده و مهربانِ نگاشته شده در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها)ا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ﴿۱
به نام الله رحمتگر مهربان (۱
به خود ، این پروانه(اجازه) را می دهد ، که آدمیان را ، به این آسانی در خواب و بیداری ، نابود سازد ؛ اینجا بوده است ، که ایرانیان کنجکاو ، این نسک(کتاب) بی ارزش را که کشور ما را ، به خاک سیاه نشانده است ، به زباله دادن انداختند . یادم می آید که ، در همسایگی من ، مردی که تازه ، از ایران به فرنگ آمده بود ، هنگام آشنائی با من ، من را دیده است ، که چیزی در دست دارم و سرگرم خواندن می باشم ؛ پس از چندی گفتگو کردن ، از من پرسیده است ، که چه چیزی را می خوانم ؟ پاسخ داده ام ، که تازی نامه را می خوانم ؛ شگفت زده از من پرسیده است تازی نامه ؟ واژه ائی که، تا به امروز ، به گوشش نخورده بوده ؛ گفتم ، قرآن را می خوانم ؛ پس از آنکه دریافته است ، که هم میهن اش ، در فرنگستان ، تازی نامه(قرآن) را می خواند ، بر شگفتی اش بیشتر افزوده شده است ؛ گفتم ، بدبخت مردمان یک سرزمین و کشوری می باشند و خواهند بود ، که به یک چیزی کورکورانه ، باور دارند ، بدون آنکه بدانند ، که درون مایه اش چیست ؟ او ، تازی نامه(قرآن) را ، از دستم گرفت ، و نگاهی به درون تازی نامه(قرآن) انداخت ، که من همه ی جا ی تازی نامه(قرآن) الله را رنگ امیزی کرده بودم ، و این رنگ آمیزی نسک (کتاب) الله ، خود بر شگفتی های بیشتر او افزوده شده بود ؛ از او پرسیده ام ، آیا شما تازی نامه(قرآن) را خوانده اید ؟ پس از چند دمک شمار(ثانیه) لب فرو بستن، من خودم ، پاسخ ام را ، دریافت کرده بودم ، و به او گفتم ، اکنون که بیکار هستید ، بگیرید این تازی نامه( قرآن) را و یا به زبان دیگر نوشته ی الله را بخوانید ؛ پس از چندی ، که او را ، دوباره دیدم ، که تازی نامه( قرآن) را ، به من ، برگردانده بود ، و با چهره ی شگفت زده ، به من گفته بود که « این تازی نامه ی(قرآن) راستین(حقیقی) نمی باشد » ؛ من که ، این گفتار برای من ، چیز نوئی نبوده است ؛ خندان گفته ام ، که این تازی نامه(قرآن) را آخوندها بیرون داده اند ، و همه بر گ های(صفحات) نوشته شده را ، به او ، نشان دادم ؛ با اینکه ، نشان(مهر) آخوندها را دیده است ؛ برایش ، خیلی دشوار ، بوده است ، که بپذیرد ، که در تازی نامه(قرآن) الله ، همچون سخنان بی پایه ائی نوشته شده است ، به او پیشنهاد کرده بودم ، هنگامی که ، به ایران بر می گردید ، دنبال تازی نامه ی(قرآن) راستین(حقیقی) بگردید ، و پس از پیدا کردن ، تازی نامه(قرآن) راستین را بخوانید. آری ، مردمی که ، خردشان دزدیده شده است ، دیگر نمی توانند بپذیرند ، که ما ، به چیزی باور داشته ایم ، که چیزی، جز دروغ بزرگی ؛ که سده ها همگان به آن باور داشته اند ، نبوده است
پیوند ناگسستنی محمد تازی(عرب) با الله ی تازیان(عرب ها) ، همان گونه که در آغاز گفتیم ، پیوند پیشوا(رئیس) با دستیار(مرئوس ، معاون) می باشد ؛ که این پیوند ژرف و ناگسستنی ، ناشی از بیماری بسیار ژرف و تند روان پریشی و روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی) محمد تازی(عرب) می باشد
Schizophrenia - Disease
Die Schizophrenie – Krankheit
جای پای اینگونه بیماری روان پریشی و روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی) را ، آشکارا به آسانی می توان در خود تازی نامه تازیان( قرآن عرب ها) دید
این در هم آمیختگی بی اندازه(بی حد) و شگفت انگیز ،با اینکه(حتی) در سده ی بیست و یکم 21 ، با آشکار شدن ناشناخته ها ، هنوز خوانندگان واپسگرای باورمند(مومن) مسلمان تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) را ، تا به امروز به اندیشیدن وانداشته است ؛ که در تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) چه کسی سخن می گوید ؟ و با چه زبانی ؟ و چگونه سخن می گوید ؟ و با چه ساختار دستوری(گراماتیکی) ؟ اگر الله به نام(بعنوان) یک کس(شخص ، فرد) سخن می گوید ؛ پس بایستی همیشه ، واژه ی « من » را
بکار ببرد ، نه واژه ی « ما » را ، آنگونه که در تازی نامه تازیان (قرآن عرب ها) ، در سوره ۱۲: يوسف ، آیه های 2 و 3 آمده است
قرآن سوره ۱۲: يوسف آیه 2
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲
ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم باشد كه بينديشيد (۲

قرآن سوره ۱۲: يوسف آیه 3
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا
الْقُرْآنَ وَإِن كُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ ﴿۳﴾

ما نيكوترين سرگذشت را به موجب اين قرآن كه به تو وحى كرديم بر تو حكايت مى‏كنيم و تو قطعا پيش از آن از بى‏خبران بودى (۳)

یادآوری
واژه ی تازی(عربی) نَحْنُ به چم(معنی) ما می باشد
ما نحن
ما نَحْنُ
سخن تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، بایستی برابر(مطابق) گفته های باورمندان(مومنان) مسلمان ، سخن الله باشد ؛ از آنجائیکه برابر(مطابق) خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) در سوره 112 یگانگی(الإخلاص) ، آیه ی 2 ، الله تنها و یکی است و دوست و همدمی ندارد ؛
سوره ۱۱۲: الإخلاص
اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿۲
(2)
آن الله یی که(از همه عالم) بی نیاز(و همه عالم به او نیازمند) است
پس می بایستی ، الله همواره برابر(مطابق) خود تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) ، واژه ی « من » را بکار می گرفت ؛ که اینگونه نیست و این درهم آمیزی « من و ما و دیگران » ، بازگو کننده ی بیماری بسیار پیچیده ، ژرف و تند روان پریشی و روان گسیختگی( اسکیزوفرنی ، شیزوفرنی) محمد تازی(عرب) می باشد
Schizophrenia - Disease
Die Schizophrenie – Krankheit
که این خود ، ناشی از پیوند ناگسستنی اندیشه های محمد تازی(عرب) ، که از چند تن – الله و سروش(جبرئیل) - بر می خیزد و سر چشمه می گیرد ، می باشد ؛ که از ژرفنای مغز ، روان و ساختار بیمار خود محمد تازی(عرب) ، به بیرون پرتاب می شده است ؛ که الله اش به نام(بعنوان) دستیار(معاون) همیشگی خودش ، در درون اندیشه های محمد تازی(عرب) ، همواره زندگی می کرده است و پیوند تنگاتنگی با پیرامون زندگی اش ، بسان دو پا ی آدمیان ؛ که یکی بدون دیگری از کارائی و کار کردن باز می ماند ، داشته است و هم از این روی است ؛ که تازی نامه تازیان(قرآن عرب ها) سرشار از ناسازگاری ها(تناقضات) در ساختاردستوری اش(گراماتیکی) می باشد ؛ چرا که پیوند ناگسستنی پیشوا(رئیس) و دستیار(مرئوس ، معاون) ، از دو کس - الله و محمد - ریشه می گیرد ، به هر روی(اما) از زبان یک کس - محمد - بازگو می گردد
نیما

Keine Kommentare: